پری شب

آخ جون بخاری...

1391/8/2 16:53
نویسنده : پری
234 بازدید
اشتراک گذاری

امروز صبح بعد از اینکه سرماخوردم و با مونا کلی لرزیدیم از سرما ی اتاق بالاخره آقای به قول خودش گفتنی ( مدیرعامل شرکت ) زحمت کشیدند بخاری رو ، گذاشتند دستش درد نکنه تمام کارا رو خودش تنها انجام داد . الانم اتاق گرم شده  .

رفتم صبح برا اعظم جونم لبو خریدم خیلی دوست داره بمیرم براش  سرما خورده تازه خوب شده بود فکر کنم از من گرفته . خدایا من مریض باشم مهم نیست ازت می خوام افراد خانوادمو سلامت نگه داری اخه دل ندارم ببینم یه جا نشستن الهی همه ی مریضارو شفا بده .

ظهر سر سفره امیر رضوان و زد خیلی دردش گرفت براش قاطی کرد نمی زاشت امیر نهار بخوره امیر بهش می گفت ( سلطانم مرا عفو فرما ) کلی با مامان خندیدیم از دست این دو دیوانه موندیم چکار کنیم مثل تام و جری می مونن .

خدایاشکرت اینم از امروز                     شکلکهای جالب و متنوع آروین

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (4)

مهدی کوچولو
30 مهر 91 17:11
همش همش میام میخونمت و از عکسای قشنگت لذت میبرم ولی تنبلیم میاد نظر بزارم


سلام گلم بزار دیگه نازنینم مرسی بهم سر می زنی گلم
سارا
30 مهر 91 20:52
خیلی بده آدم محل کارش راحت نباشه چه گرم چه سرد
یادش بخیر منم از این روزا داشتم

خیلی بده گلم ولی تو این زمونه بهتر از هیچیه
سارا
30 مهر 91 20:52
مامان رهام
1 آبان 91 10:40
دیگه سردمون نمیشه
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پری شب می باشد