ترشی بادنجان یا بادمجان
چند روزی بود که به مامان قول داده بودم برم برا ترشی بادمجان بخرم بلاخره امروز ظهری رفتم سر گذر
جائی که کلی میوه و سبزی داره و تقریبا شلوغ ، عاشق خرید کردن از اونجام .
خلاصه رفتم یه بادمجانایی همچین تپل خریدم آخه مامان می خواد امسال به صورت حلقه درست کنه خیلی خوشمزه می شه دستش درد نکنه .
از خریدم راضی بودم خنده داره کیلویی ٥٠٠ تومان تواین زمونه نوبره اینجور ارزون .
اقای مدیر عامل بعدازظهر نیامد خوشبختانه رئیس هم زنگ نزد شرکت و پری از گفتن یه دروغ نجات پیداکرد .
خدایی از دروغ گفتن بدم میاد اخه همش مجبوری به خاطر اینکه لو نری هی بهش اضافه کنی .
ظهری برا ترشی سیر پوست گرفتم هرچی دستامو با صابون شستم بوش نرفت سرم هم درد می کنه
فکر کنم دیگه موقع خوندن غزل خدا حافظیه این سر دردم علامت رفتنه .
به قول اقبال چاره ای نیست باید ساخت هوا داره کم کم تاریک می شه خیلی بدم میاد این موقع تو خیابان باشم .
از شما چه پنهان می ترسم خیر سرم مثلا بزرگم خوب دیگه بلند شم برم اینم از امروز خدایا شکرت