اتیش پاره ی خانه
یه چند روزی که خط تلفن خانمان ایراد پیدا کرده هر کاری کردیم درست نشد ( تو خانه ی ما یه دختر وجود داره که از همه چیز سر در میاره از تنظیم ماهواره گرفته تا درست کردن خط تلفن وغیره) امروز به سر کارم زنگ زد و گفت : پری زنگ بزن می خوام تلفن خانه رو درست کنم
خلاصه بعد از کلی زنگ زدن خانم موفق شد و کلی بهش خندیدم ماشا الله خیلی بچه ی با هوشیه در ضمن خیلیم زبان درازه .
وقتی که نیست انگار هیچکس خانه نیست از بس که جیغ می کشه و فقط می خواد حرف خودش باشه خانم دانشجوی رشته ی گرافیک نقاشی می کشه به قول خودش در حد المپیک خیلی دوستش دارم براش کلی عروسک خریدم با اینکه ٢٢ سال سن داره ولی برای من همون رضوان کوچولوی با مزست از خدا می خوام همیشه سلامت باشه و هیچ و قت گل سرخ لبخند از رو لباش پاک نشه و در تمام مراحل زندگی زیر سایه ی ایزد منان و در کنار کانون گرم خانواده موفق و شاداب باشه.
راستی یادم رفت یه شعرهایی تو خونه برا مامان می خونه که فقط خودش معنیشو می فهمه کلی مامان و اذیت می کنه و امیر بیچاره از دستش ور شکست شده هر چی می خواد سریع به امیر اس مس میزنه بعدشم طفلی امیر با دست پر از خریدای خانم می یاد خانه .اصلا با علی تفاهم ندارن همش سر فوتبال بحثشان می شه و در آخر رضوان خانم موفق میشه وعلی بنده ی خدا کوتاه میا د. (علی بابامو میگم )