پری شب

بی احترامی به مادر

  یه روز که داشتم می رفتم خونه توی ماشین یه CD داشت می خواند یه داستان شنیدم که دلم خواست شما هم بخونین.  توی یه شهر مرد نجاری زندگی می کرد که یه مادر پیر و مریض داشت یک شب یکی از مردمان ان شهر خواب دید که به بهشت رفته قصر بسیار زیبائی در انجا بود پرسید که این قصر مجلل ماله کیست ؟ ندا امد  که برای یک نجار مشهور ساخته شده . همینکه محو در تماشای قصر بود ناگهان اسمان رعد و برق وحشتناکی زد و قصر ویران شد از خواب پرید . به میان شهر رفت و در مورد نجار پرس و جو کرد  . بلاخره ادرس را پیدا کرد .به نزد مرد نجار رفت و خوابی را که دیده بود تعریف کرد و با تعجب پرسید ؟ نمی دانم چرا رعد و برق قصر را و...
15 مهر 1391

مادر

پسر بچه ای قلمی برداشت و روی کاعذ اینها را  نوشت و به مادرش که در حال اشپزی بود داد. کوتاه کردن چمن های باغچه ٥٠٠٠ تومان مراقبت از برادر کوچکم ٢٠٠٠ تومان نمره ی ریاضی خوبی که گرفتم ٣٠٠٠ تومان بیرون بردن زباله ١٠٠٠تومان جمع بدهی شما به من ١١٠٠٠ تومان می باشد. مادر نگاهی به چشمان منتظر فرزندش کرد چند لحظه ای خاطراتش را مرور کرد و سپس قلم برداشت و پشت برگه ی صورتحساب این را نوشت بابت ٩ ماه بارداری که در و جودم رشد کردی هیچ بابت تمام شبهایی که به خاطرت بیدار بودم هیچ بابت تمام زحمتهایی که برا بزرگ کردنت کشیدم هیچ بابت پختن غذا ،  نظافت خودتو اسباب بازیهایت هیچ و اگر اینهارا جمع بزنی خوا...
12 مهر 1391
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به پری شب می باشد